روان‌نویس | رضا کاکرودی - روانشناس بالینی و روان‌درمانگر

وبلاگ رسمی رضا کاکرودی، روانشناس بالینی. ارائه تحلیل‌های روان‌شناسی، تکنیک‌های خودیاری و مطالب تخصصی در حوزه سلامت روان و درمان شناختی-رفتاری (CBT).

دلبستگی ناایمن در بزرگسالی؛

چطور خودش را در رابطه نشان می‌دهد؟

 

دلبستگی فقط مربوط به دوران کودکی نیست. هرچند ریشه‌هایش در همان سال‌ها شکل می‌گیرد، اما اثرش در بزرگسالی، درست در جایی که فکر نمی‌کنیم، ظاهر می‌شود: در روابط عاطفی. خیلی از رفتارهایی که به‌ظاهر «عجیب»، «غیرقابل‌پیش‌بینی» یا «غیرمنطقی» به نظر می‌رسند، منشأشان در الگوی دلبستگی فرد است.
 

افرادی که با دلبستگی ناایمن بزرگ شده‌اند، معمولاً بین دو نیاز متضاد گیر می‌کنند: از یک طرف نیاز شدید به صمیمیت و دیده‌شدن، و از طرف دیگر ترس از رهاشدن، کنترل‌شدن یا طرد شدن. این تضاد باعث می‌شود رفتارهای آن‌ها در رابطه گاهی خیلی نزدیک، گاهی خیلی دور، یا حتی پرتنش باشد.

 

دلبستگی ناایمن در بزرگسالی معمولاً در سه شکل اصلی دیده می‌شود: اضطرابی، اجتنابی و دوسوگرا. هرکدام ویژگی‌هایی دارند که اگر فرد آن‌ها را نشناسد، ممکن است سال‌ها در چرخه رابطه‌های ناپایدار بماند، بدون اینکه بداند ریشه مشکل کجاست.

 

دلبستگی اضطرابی با نگرانی مداوم از رها شدن، بی‌ثباتی هیجانی و چسبندگی عاطفی شناخته می‌شود. این افراد هر نشانه کوچکی را به عنوان «خطر» تفسیر می‌کنند: دیر جواب دادن، تغییر لحن، مشغله شریک. ذهن سریعاً بدترین سناریو را می‌سازد و فرد تلاش می‌کند با پیام‌های مکرر، توضیح‌خواستن یا نزدیک‌شدن بیش از اندازه، احساس امنیت کند. اما همین رفتار باعث می‌شود فشار زیادی به رابطه وارد شود.
 

دلبستگی اجتنابی برعکس اضطرابی است. این افراد در ظاهر مستقل، قوی و کنترل‌شده به نظر می‌رسند، اما در واقع از صمیمیت می‌ترسند. وقتی رابطه خیلی نزدیک می‌شود، احساس خفگی می‌کنند و عقب می‌کشند. از درگیر شدن عاطفی، صحبت درباره احساسات یا تعهد می‌ترسند. گاهی رابطه را نیمه‌کاره رها می‌کنند تا از درد احتمالی پیشگیری کنند. این اجتناب از صمیمیت، اغلب باعث سردی، فاصله و ناتوانی در ساخت رابطه عمیق می‌شود.
 

دلبستگی دوسوگرا ترکیبی از هر دو است: هم می‌خواهد نزدیک باشد، هم می‌خواهد دور شود. این افراد در رابطه پر از تناقض هستند؛ یک روز صمیمیت شدید، روز بعد عقب‌نشینی کامل. خودشان هم از این نوسان خسته می‌شوند، اما برای کنترلش ابزار ندارند. معمولاً روابط‌شان پرتنش، آشفته و غیرقابل‌پیش‌بینی است.
 

مشکل اصلی اینجاست که افراد معمولاً الگوی دلبستگی خود را «طبیعی» می‌دانند، چون سال‌ها در همین مدل زندگی کرده‌اند. اما وقتی وارد رابطه عاطفی می‌شوند، این الگوها دقیقاً همان‌جا ظاهر می‌شوند که بیشترین اهمیت را دارد. فرد نمی‌داند چرا این‌قدر حساس، دوری‌گزین یا پرتنش شده؛ اما واقعیت این است که دلبستگیِ فعال‌شده در رابطه، مثل نسخه قدیمی و برنامه‌ریزی‌شده مغز عمل می‌کند.
 

برای شناخت دلبستگی ناایمن در بزرگسالی، به چند نشانه مهم توجه کنید:

اگر اضطرابی هستید: نگرانی مداوم، حساسیت بیش از حد به نشانه‌ها، نیاز به اطمینان گرفتن، ترس از تنها ماندن، احساس اینکه «همیشه من بیشتر می‌خواهم».

اگر اجتنابی هستید: ترس از وابستگی، نیاز به فاصله، سختی در بروز احساسات، فرار از تعهد، این باور که «هیچ‌کس به اندازه کافی خوب نیست».

 

اگر دوسوگرا هستید: نوسان شدید بین نزدیکی و فاصله، رفتار تناقض‌آمیز، نداشتن ثبات هیجانی، احساس دائم کشمکش.
 

خبر خوب این است که الگوهای دلبستگی ثابت و تغییرناپذیر نیستند. مغز انسان توانایی یادگیری امنیت را دارد. رابطه درمانی، رابطه سالم، یا حتی خودآگاهی عمیق می‌تواند الگوی دلبستگی را آرام‌آرام تغییر دهد.

 

اولین قدم، شناخت است. باید ببینید دقیقاً چه رفتاری در شما فعال می‌شود؟ در چه لحظاتی؟ در مواجهه با چه تیپ شخصیتی؟ آگاهی، شما را از واکنش‌های خودکار به واکنش‌های انتخاب‌شده می‌رساند.
 

گام دوم، تمرین صمیمیت سالم است: گفت‌وگوی شفاف، مرزگذاری، بیان نیازها بدون فشار، و تحمل نزدیک‌شدن بدون فرار یا چسبندگی. رابطه سالم نه فرار از صمیمیت است، نه چسبیدن به آن؛ یک تعادل آرام و قابل‌اعتماد است.
 

در نهایت، دلبستگی ناایمن سرنوشت نیست. یک الگوی قدیمی است که می‌شود بازنویسی‌اش کرد. وقتی الگو تغییر می‌کند، رابطه‌ها هم تغییر می‌کنند. و جایی می‌رسد که فرد نه بر اساس ترس‌ها، بلکه بر اساس نیازهای واقعی‌اش انتخاب می‌کند. همین نقطه، آغاز ساختن یک رابطه امن و بالغ است.

 

__ رضا کاکرودی | روانشناس بالینی