(روانشناسی پنهان نابرابری عاطفی)
آدمها وارد رابطه میشوند با هزار امید و خیال… اما گاهی از همان اول یک چیزی کج میایستد. یکی بیش از حد میدهد، یکی بیش از حد میگیرد. یکی مدام در تلاش است، یکی مدام در انتظار. این نابرابریهای عاطفی مثل ترکهای ریز روی دیوارند؛ اول دیده نمیشوند، اما کمکم کل رابطه را میبلعند.
جالب اینجاست که اغلب کسانی که در این چرخه گیر میافتند، دقیقاً میدانند رابطهشان بالانس نیست. اما باز هم ادامه میدهند. چون مغز انسان عاشق تکرار الگوهای آشناست، حتی اگر دردناک باشند. این همان جایی است که روانشناسی دلبستگی، طرحوارهها و سیستم پاداش مغز، دست به دست هم میدهند.
وقتی کسی در کودکی یاد گرفته که برای دیده شدن باید «بیشتر بدهد»، در بزرگسالی ناخودآگاه جذب رابطههایی میشود که همان نقش را برایش تکرار کند. رابطهای که در آن همیشه نگران از دست دادن، همیشه در تلاش برای نگه داشتن، همیشه در حال سنجش حالوهوای طرف مقابل است. به این میگوییم طرحواره ایثار یا رابطه یکطرفهی پاداشدهی تأخیری. یعنی مغز تو را نگه میدارد، چون هر چند وقت یکبار یک پاداش کوچک میگیری؛ یک محبت، یک توجه، یک پیام گرم… و همین کافیست که چرخه ادامه پیدا کند.
در نقطه مقابل، طرف مقابل معمولاً کسی است که از صمیمیت میترسد. نزدیکی زیادی برایش تهدیدآمیز است. به محض اینکه رابطه عمقی میشود، یا عقب میکشد یا رفتارهای سرد نشان میدهد. این همان اجتناب عاطفی است. دو نفر با زخمهای متفاوت، کنار هم مینشینند و ناخودآگاه پازلهای هم را کامل میکنند… نه به شکل سالم، بلکه به شکل دردناک.
برای همین است که بعضی رابطهها هیچوقت به تعادل نمیرسند. چون هر دو نفر در حال بازی کردن نقشهایی هستند که از قبل نوشته شدهاند. مسئولیت تو این است که این نقش را بشناسی و از آن فاصله بگیری. نه با قهر، نه با بازی؛ با شناخت و بازسازی.
تعادل در رابطه یک اتفاق نیست؛ نتیجهی دو آدم بالغ است که هر دو بلدند احساسات خودشان را مدیریت کنند، ارتباط برقرار کنند و مسئولیت رفتارشان را بپذیرند. اگر فقط تو تلاش میکنی، این اسمش رابطه نیست؛ اسمش جنگیدن در میدان خالیست.
مهمترین نکته این است که بفهمی مشکل تو نیستی؛ مشکل الگوییست که باید تغییر کند. و تغییر، با آگاهی شروع میشود و با درمان ادامه پیدا میکند.
____ رضا کاکرودی | روانشناس بالینی