روان‌نویس | رضا کاکرودی - روانشناس بالینی و روان‌درمانگر

وبلاگ رسمی رضا کاکرودی، روانشناس بالینی. ارائه تحلیل‌های روان‌شناسی، تکنیک‌های خودیاری و مطالب تخصصی در حوزه سلامت روان و درمان شناختی-رفتاری (CBT).

وابستگی عاطفی پنهان؛

وقتی فکر می‌کنی منطقی هستی اما رابطه را با ترس هدایت می‌کنی؛

گاهی آدم‌ها فکر می‌کنند کاملاً منطقی‌اند، مستقل‌اند و روی پای خودشان می‌ایستند؛ اما در زیر همین ظاهر آرام، یک وابستگی عاطفی پنهان جریان دارد. این وابستگی با چسبیدن، گریه و خواهش‌کردن خودش را نشان نمی‌دهد. لباسش رسمی‌تر است؛ در قالب کنترل‌کردن، بیش‌تحلیل کردن، حساسیت افراطی و تلاش برای پیش‌بینی هر اتفاقی که ممکن است رابطه را خراب کند.

وابستگی پنهان معمولاً در کسانی دیده می‌شود که در کودکی یا نوجوانی مجبور بوده‌اند قوی باشند. کسی نبوده که ترس‌ها و نیازهایشان را ببیند، پس یاد گرفته‌اند احساساتشان را پشت دیوار عقلانیت قایم کنند. همین الگو در بزرگسالی تبدیل می‌شود به رابطه‌هایی که از بیرون آرام‌اند اما از درون با اضطراب اداره می‌شوند.

فرد وابسته‌ی پنهان همیشه یک سؤال نهان در ذهنش دارد: «اگه یک روز دوستم نداشته باشه چی؟»

اما خودش هم متوجه نیست این سؤال را هر روز با رفتارهایش جواب می‌دهد:

چک کردن، حساب‌رسی، بیش‌فکری، حساسیت به کوچک‌ترین تغییر لحن، و انتظارهای پنهان.

شریک عاطفی معمولاً رفتارهای فرد را «کنترل‌گر» یا «ایرادگیر» می‌بیند؛ اما ریشه‌اش کنترل نیست، ترس است. ترسی که به زبان نمی‌آید، چون خود فرد هم باور دارد منطقی است. او دنبال داشتن رابطه نیست؛ دنبال از دست ندادن رابطه است.

وابستگی پنهان خطرناک است چون برچسب منطقی‌بودن به خودش می‌زند. همین باعث می‌شود فرد هیچ‌وقت به زخم اصلی نگاه نکند؛ زخمی که سال‌ها پیش شکل گرفته، همان‌جا که احساساتش جدی گرفته نشد. درمان این الگو با درک همین نقطه شروع می‌شود. با دیدن این واقعیت که «تحلیل زیاد همیشه نشانه‌ی هوشمندی نیست؛ گاهی نشانه‌ی امنیت نداشتن است.»

وقتی فرد یاد می‌گیرد احساساتش را بدون ترس ابراز کند، رابطه‌ها سالم‌تر می‌شود، توقع‌ها واقعی‌تر و فاصله‌ها کمتر آسیب‌زننده. وابستگی پنهان درمان‌پذیر است؛ به شرطی که شجاعت نگاه‌کردن به ترسی که سال‌ها پنهان شده را داشته باشیم.

__ رضا کاکرودی | روانشناس بالینی

چرا بعضی رابطه‌ها هیچ‌وقت به تعادل نمی‌رسند؟

(روان‌شناسی پنهان نابرابری عاطفی)

 

آدم‌ها وارد رابطه می‌شوند با هزار امید و خیال… اما گاهی از همان اول یک چیزی کج می‌ایستد. یکی بیش از حد می‌دهد، یکی بیش از حد می‌گیرد. یکی مدام در تلاش است، یکی مدام در انتظار. این نابرابری‌های عاطفی مثل ترک‌های ریز روی دیوارند؛ اول دیده نمی‌شوند، اما کم‌کم کل رابطه را می‌بلعند.

جالب اینجاست که اغلب کسانی که در این چرخه گیر می‌افتند، دقیقاً می‌دانند رابطه‌شان بالانس نیست. اما باز هم ادامه می‌دهند. چون مغز انسان عاشق تکرار الگوهای آشناست، حتی اگر دردناک باشند. این همان جایی است که روان‌شناسی دلبستگی، طرحواره‌ها و سیستم پاداش مغز، دست به دست هم می‌دهند.

وقتی کسی در کودکی یاد گرفته که برای دیده شدن باید «بیشتر بدهد»، در بزرگسالی ناخودآگاه جذب رابطه‌هایی می‌شود که همان نقش را برایش تکرار کند. رابطه‌ای که در آن همیشه نگران از دست دادن، همیشه در تلاش برای نگه داشتن، همیشه در حال سنجش حال‌و‌هوای طرف مقابل است. به این می‌گوییم طرحواره ایثار یا رابطه یک‌طرفه‌ی پاداش‌دهی تأخیری. یعنی مغز تو را نگه می‌دارد، چون هر چند وقت یک‌بار یک پاداش کوچک می‌گیری؛ یک محبت، یک توجه، یک پیام گرم… و همین کافی‌ست که چرخه ادامه پیدا کند.

در نقطه مقابل، طرف مقابل معمولاً کسی است که از صمیمیت می‌ترسد. نزدیکی زیادی برایش تهدیدآمیز است. به محض اینکه رابطه عمقی می‌شود، یا عقب می‌کشد یا رفتارهای سرد نشان می‌دهد. این همان اجتناب عاطفی است. دو نفر با زخم‌های متفاوت، کنار هم می‌نشینند و ناخودآگاه پازل‌های هم را کامل می‌کنند… نه به شکل سالم، بلکه به شکل دردناک.

برای همین است که بعضی رابطه‌ها هیچ‌وقت به تعادل نمی‌رسند. چون هر دو نفر در حال بازی کردن نقش‌هایی هستند که از قبل نوشته شده‌اند. مسئولیت تو این است که این نقش را بشناسی و از آن فاصله بگیری. نه با قهر، نه با بازی؛ با شناخت و بازسازی.

تعادل در رابطه یک اتفاق نیست؛ نتیجه‌ی دو آدم بالغ است که هر دو بلدند احساسات خودشان را مدیریت کنند، ارتباط برقرار کنند و مسئولیت رفتارشان را بپذیرند. اگر فقط تو تلاش می‌کنی، این اسمش رابطه نیست؛ اسمش جنگیدن در میدان خالی‌ست.

مهم‌ترین نکته این است که بفهمی مشکل تو نیستی؛ مشکل الگویی‌ست که باید تغییر کند. و تغییر، با آگاهی شروع می‌شود و با درمان ادامه پیدا می‌کند.


____ رضا کاکرودی | روانشناس بالینی

علائم یک رابطه ناسالم؛

۱۰ نشانه‌ای که معمولاً نادیده گرفته می‌شوند.


بسیاری از رابطه‌های ناسالم در ظاهر «عادی» به نظر می‌رسند. حتی ممکن است فرد برای مدت طولانی احساس کند مشکل از خودش است، نه از رابطه. چون رفتارهای ناسالم همیشه با داد و بیداد یا خشونت شروع نمی‌شوند؛ بسیاری از آن‌ها با نشانه‌هایی کوچک و تدریجی پیش می‌روند. اما همین نشانه‌ها اگر نادیده گرفته شوند، رابطه را به آرامی از تعادل خارج می‌کنند.
 

شناخت رابطه ناسالم به معنای پایان‌دادن رابطه نیست؛ بلکه آگاهی از الگوهایی است که نیاز به اصلاح دارند. این ده نشانه از جمله رفتارهایی هستند که معمولاً در شروع نادیده گرفته می‌شوند اما در بلندمدت باعث فرسایش رابطه می‌شوند.
 

۱. فرسودگی عاطفی مداوم

اگر بعد از هر گفت‌وگو احساس خستگی شدید، اضطراب یا تخلیه‌شدن می‌کنید، این رابطه تعادل ندارد. رابطه باید گاهی آرامش بدهد، نه اینکه همیشه انرژی شما را بگیرد.

 

۲. احساس گناه دائمی

در رابطه ناسالم، یکی از طرفین مدام احساس می‌کند مقصر است؛ حتی زمانی که هیچ اشتباهی نکرده. احساس گناه ابزاری برای کنترل یا خاموش کردن نیازهای طرف مقابل می‌شود.

 

۳. ترس از صحبت‌کردن درباره مشکلات

اگر احساس می‌کنید نمی‌توانید بدون ترس از واکنش، ناراحتی یا نیازتان را بیان کنید، یعنی امنیت رابطه پایین است. رابطه سالم فضا برای گفت‌وگوی امن ایجاد می‌کند.
 

۴. بی‌ثباتی هیجانی و رفتاری

رابطه‌ای که یک روز عالی است و روز دیگر به جهنم تبدیل می‌شود، رابطه‌ای ناسالم است. نوسان شدید نشانه نبودِ امنیت و نبودِ پایه‌های پایدار عاطفی است.

 

۵. کنترل پنهان یا آشکار

کنترل همیشه با فریاد و اجبار نیست. گاهی با جملۀ «من فقط می‌خوام کمک کنم» وارد می‌شود. اگر تصمیمات شما دائماً زیر سؤال می‌رود، اگر آزادی شخصی‌تان کم می‌شود، یا اگر طرف مقابل دائم رفتار شما را تنظیم می‌کند، یعنی کنترل وجود دارد.
 

۶. نادیده‌گرفتن مرزهای شخصی

مثلاً زمانی که به فضای شخصی نیاز دارید و طرف مقابل آن را بی‌اهمیت می‌داند. یا وقتی نمی‌خواهید درباره موضوعی صحبت کنید، اما او اصرار می‌کند. مرز نداشتن، رابطه را از تعادل خارج می‌کند.
 

۷. ارزش‌گذاری نامتوازن

در رابطه ناسالم، ارزش‌ها فقط از سمت یک نفر تأمین می‌شود. یکی دائم می‌دهد، دیگری دائم می‌گیرد. یکی برای رابطه وقت می‌گذارد، دیگری توقع دارد. این عدم توازن، رابطه را فرسوده می‌کند.
 

۸. مقایسه، تحقیر یا طعنه‌های مداوم

خیلی از افراد این رفتارها را «شوخی» می‌دانند، اما تأثیرشان مستقیم روی عزت‌نفس است. اگر در رابطه احساس می‌کنید کوچک یا بی‌ارزش شده‌اید، باید به این نشانه توجه کنید.

 

۹. وابستگی افراطی یا بی‌تفاوتی افراطی

هر دو شکل، ناسالم‌اند. وابستگی شدید باعث خفگی رابطه می‌شود و بی‌تفاوتی شدید باعث سردی و فاصله. رابطه سالم وسط این دو قرار دارد.

 

۱۰. شک به احساسات خودتان

یکی از خطرناک‌ترین علائم این است که فرد کم‌کم احساساتش را جدی نمی‌گیرد. اگر مدام با خودتان می‌گویید «شاید من حساس شدم»، «شاید زیادی فکر می‌کنم»، یعنی رابطه اثر فرسایشی بر شما گذاشته.

شناخت رابطه ناسالم نقطه پایان نیست؛ نقطۀ شروع تغییر است.

اگر یکی از این نشانه‌ها را در رابطه می‌بینید، یعنی وقت آگاهی است. اگر چند نشانه را همزمان می‌بینید، یعنی وقت بررسی جدی‌تر رسیده است. رابطه سالم نیازمند احترام، مرز، گفت‌وگوی صادقانه و احساس امنیت است. هیچ رابطه‌ای کامل نیست، اما رابطه سالم برخلاف رابطه ناسالم، اصلاح‌پذیر است.

آگاهی نخستین قدم است. قدم بعدی، تصمیمی است که برای سلامت عاطفی خود می‌گیرید.

 

__ رضا کاکرودی | روانشناس بالینی