روان‌نویس | رضا کاکرودی - روانشناس بالینی و روان‌درمانگر

وبلاگ رسمی رضا کاکرودی، روانشناس بالینی. ارائه تحلیل‌های روان‌شناسی، تکنیک‌های خودیاری و مطالب تخصصی در حوزه سلامت روان و درمان شناختی-رفتاری (CBT).

چرا آدم‌هایی که دوستشون داریم، بهمون آسیب می‌زنن؟

این سوالی‌ه که خیلی‌ها می‌پرسن.

واقعیت اینه که آدمی که بهش وابسته‌ای، می‌تونه عمیق‌ترین زخم‌ها رو بزنه.

اما دلیلش همیشه «بد بودن» یا «بی‌احساس بودن» نیست.

سه ریشه اصلی داره:

۱) ما به آدم‌های شبیه گذشته جذب می‌شیم:

مغز عاشق «چیزهای آشنا»ست.

حتی اگر اون آشنا، دردناک بوده باشه.

برای همین گاهی وارد رابطه‌هایی می‌شیم که الگوهای قدیمی رو تکرار می‌کنه.

۲) عشق، چشم ما رو روی واقعیت می‌بنده:

وقتی کسی رو دوست داریم، ناخودآگاه برایش توجیه می‌سازیم:

«خسته بود»

«استرس داشت»

«من اشتباه کردم»

این دفاع‌ها باعث می‌شه رفتارهای آسیب‌زننده ادامه پیدا کنه.

۳) بعضی‌ها بلد نیستن سالم عشق بورزن:

دوست داشتن کافی نیست.

آدمی که ترس از رها شدن، خشم فروخورده، یا ناایمنی داره

ممکنه ناخواسته آسیب بزند.

نه چون نمی‌خواهد،

چون بلد نیست.

 

پس باید چکار کرد؟

یک: رفتار رو ببین، نه حرف رو

آدم‌ها همیشه با رفتارشون حرف می‌زنن.

دو: مرز بگذار:

هر چیزی که ازش بگذری، تبدیل می‌شه به «استاندارد رابطه».

سه: مسئولیت خودت رو بپذیر:

وقتی بفهمی چرا انتخابت این آدم بوده، اون‌جاست که چرخه قطع می‌شه.

 

اگر خواستی، در پست بعدی درباره «مرزهای رابطه سالم» مطلب کامل می‌نویسم.

— رضا کاکرودی


 

۳ نشونه ساده که می‌گه ذهنت بیش‌فعال شده

گاهی آدم احساس می‌کنه مغزش روشن می‌مونه حتی وقتی بدن خسته است.

این همون «بیش‌فعالی ذهن»ه؛ چیزی که خیلی‌ها دارن اما جدی نمی‌گیرنش.

سه نشونه مهمش ایناست:

۱) نمی‌تونی خاموشش کنی:

حتی وقتی موضوعی حل شده، ذهنت هنوز ادامه می‌ده.

سناریو می‌سازه، احتمال می‌چینه، آینده رو پیش‌بینی می‌کنه.

۲) هنگام استراحت ذهن شلوغ‌تر می‌شه:

به‌محض اینکه می‌خوای بخوابی یا حتی چند دقیقه لم می‌دی فکرها می‌ریزن سرت.

این یعنی سیستم هشدار مغز هنوز روشنه.

۳) اشتها و انرژی روزانه‌ات نوسان پیدا می‌کنه:

وقتی ذهن بیش‌فعاله، بدن فکر می‌کنه خطر وجود داره.

در نتیجه انرژی تو روز بالا و پایین می‌ره و اشتها هم نامنظم می‌شه.

 

چکارش کنیم؟

سه کار کوچک ولی مؤثر:

• نفس عمیق شکمی ۶۰ ثانیه

(آرامش میاره بدون کنترل ذهن)

• نوشتن ۳ جمله از چیزی که ذهنت درگیرشه

(ذهن می‌فهمه لازم نیست همه چیز رو نگه داره)

• قطع محرک‌ها ۳۰ دقیقه

(گوشی، پیام، نور زیاد — سیستم هشدار رو خاموش می‌کنه)


اگر دوست داری، در پست‌های بعدی درباره «درمان بیش‌فعالی ذهن با CBT» کامل توضیح می‌دم.

 

— رضا کاکرودی


 

چرا وارد رابطه‌هایی می‌شیم که از اول می‌دونیم اشتباهه؟

همه‌مون حداقل یک‌بار این تجربه رو داشتیم:

قبل از شروع رابطه، یک صدای آروم ته ذهنمون می‌گه «این رابطه آخرش دردسر می‌شه»

اما باز هم می‌ریم توش.

این رفتار معمولاً نشونهٔ ضعف یا نادانی نیست.

بیشتر وقت‌ها ریشه‌های عمیق‌تری داره:

۱) نیاز به دیده شدن قوی‌تر از عقل عمل می‌کنه:

وقتی مدت‌ها احساس تنهایی کردیم، کوچک‌ترین توجه می‌تونه تبدیل بشه به یک نشئگی عاطفی.

اون‌جاست که مغز بخش منطق رو خاموش می‌کنه.

 

۲) الگوی قدیمیِ «نجات دادن» فعال می‌شه:

بعضیا ناخودآگاه جذب آدم‌هایی می‌شن که باید نجاتشون بدن.

چون سال‌ها نقش ناجی رو برای خانواده یا رابطه‌های قبلی بازی کردن.

 

۳) ترس از تنها موندن خیلی بزرگه:

گاهی رابطه اشتباه، از تنهایی کمتر می‌ترسونه.

مغز انتخاب می‌کنه «کم‌دردتره» رو برداره، نه «درست‌تره» رو.

 

۴) صدای هشدار اولِ رابطه رو جدی نمی‌گیریم:

بدن معمولاً قبل از ذهن می‌فهمه رابطه سالم نیست.

دل‌درد، بی‌قراری، سنگینی معده…

اما ما با منطق بی‌جا و امید زیاد، این سیگنال‌ها رو خفه می‌کنیم.

 

۵) خیال می‌کنیم این‌بار فرق می‌کنه:

بزرگ‌ترین فریب ذهن همین جمله است.

اما واقعیت اینه که اگر رفتار دو طرف تغییر نکنه، نتیجه دقیقاً مثل دفعه قبل خواهد بود.

 

پس باید چکار کرد؟

سه سؤال طلایی قبل از شروع هر رابطه:

۱) آیا این رابطه نیازهای اساسی من رو تأمین می‌کنه؟

(امنیت، احترام، صمیمیت، رشد)

۲) آیا الگوی تکراری من در این رابطه هم وجود داره؟

(نجات دادن، تحمل، دویدن یک‌طرفه، ترس از رها شدن…)

۳) اگر رفتار طرف مقابل همین شکلی بمونه، من می‌تونم یک سال دیگه هنوز کنار او باشم؟

اگر جواب «نه» باشه، یعنی رابطه از اول اشتباهه.
 

اگر خواستی، در پست‌های بعدی درباره «شناخت رابطه سالم قبل از شروع» مفصل‌تر می‌نویسم.


— رضا کاکرودی


 

چرا ذهن ما همیشه می‌چرخه؟ (چرخه فکرِ تکراری و ریشه روانی‌اش)


گاهی سرمون رو می‌ذاریم روی بالش و همون فکرهایی که هزار بار مرور کردیم دوباره میان.

چیزی عوض نمی‌شه، اتفاقی نمی‌افته، اما مغزمون ول‌کن نیست.

این چرخیدنِ فکری چند دلیل اصلی داره:

۱) مغز دنبال قطعیت می‌گرده

ذهن ما از «ابهام» متنفره.

وقتی چیزی مبهمه — رابطه، آینده، تصمیم — مغز هی مرورش می‌کنه تا یک جواب قطعی پیدا کنه؛ حتی وقتی جوابی وجود نداره.

 

۲) سیستم هشدار مغز بیش‌فعال می‌شه

بدن فکر می‌کنه یک خطر واقعی وجود داره.

در نتیجه افکار مثل یک آژیر ممتد میان بالا.

 

۳) تجربه‌های قدیمی فعال می‌شن

خیلی وقت‌ها چرخه فکری ربطی به امروز نداره.

مغز با هر اتفاق شبیه گذشته، همون فایل قدیمی رو باز می‌کنه.

 

۴) فکر کردنِ زیاد یک «عادت» می‌شه

بعضیا فکر می‌کنن با زیاد فکر کردن می‌تونن درد یا اضطراب رو کنترل کنن.

اما واقعیت اینه که مرور ذهنی خودش تبدیل به درد جدید می‌شه.

چطور می‌شه چرخه رو قطع کرد؟

قدم اول: متوجه بشی وارد چرخه شدی.

همین آگاهی، خودش ترمز اولیه‌ست.

قدم دوم: از مغزت سؤال اشتباه نپرسی.

به‌جای «چرا اینجوری شد؟» بپرس:

«الان چه کاری ازم برمیاد؟»

قدم سوم: بدن رو از ذهن جدا کنی.

ده تا نفس عمیق، دو دقیقه حرکت، یک لیوان آب سرد — هر چی بدنهارو برگردونه.

قدم چهارم: تصمیم‌های مهم رو در اوجِ چرخه نگیری.

چون مغز تو اون حالت دنبال بقاست، نه منطق.


اگر دوست داری در مورد قطع چرخه فکر بیشتر بدونی، تو پست‌های بعدی کامل بازش می‌کنم.

 

— رضا کاکرودی


 


 

از امروز دوباره می‌نویسم… من رضا کاکرودی‌ام


 

سلام، من رضا کاکرودی‌ام.

روان‌شناس و درمانگر.

اینجا قراره درباره چیزهایی که واقعاً تو زندگی و رابطه‌ها به درد می‌خوره حرف بزنیم…

بدون پیچوندن، بدون خشکی، بدون شعار.

 

اینجا می‌نویسم که:

چطور بهتر فکر کنیم

چطور رابطه‌هامونو سالم‌تر کنیم

چطور از چرخه تکراری ذهن و زندگی بیایم بیرون

و چطور یک‌کم آرام‌تر، امن‌تر و آگاه‌تر زندگی کنیم.

 

این وبلاگ از امروز دوباره شروع شده.

اگه همراه من باشی، سعی می‌کنم هر هفته یک محتوای به‌دردبخور و قابل‌اجرا بگذارم.

 

— رضا کاکرودی